گزی باشد به مقدار یک ارش و نیم آدمی که مستوی الخلقه باشد و بعضی گویند از یک ارش و نیم چیزکی کمتر است و آن گز در ولایت خراسان رواج دارد. (برهان). آن را گز ملک نیز خوانند. (رشیدی) (آنندراج). رجوع به گز ملک شود
گزی باشد به مقدار یک ارش و نیم آدمی که مستوی الخلقه باشد و بعضی گویند از یک ارش و نیم چیزکی کمتر است و آن گز در ولایت خراسان رواج دارد. (برهان). آن را گز ملک نیز خوانند. (رشیدی) (آنندراج). رجوع به گز ملک شود
دهی است از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 47000گزی شمال باختری فهلیان، کنار راه عمومی تنگ تامرادی. هوای آن گرم و دارای 136 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود خانه تنگ و محصول آن غلات و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 47000گزی شمال باختری فهلیان، کنار راه عمومی تنگ تامرادی. هوای آن گرم و دارای 136 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رود خانه تنگ و محصول آن غلات و برنج است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
گنج بسیار. (آنندراج). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. (جهانگیری). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. (معیار جمالی) : به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که در گنجند ماران. سعدی (بدایع). تا مه روی تو پرتو در جهان انداخته پیش هر ویرانه گنج شایگان انداخته. صائب (از آنندراج)
گنج بسیار. (آنندراج). هر گنج بزرگ که لایق پادشاهان باشد. (جهانگیری). دفینه ای باشد بسیار که پادشاهان نهاده باشند. (معیار جمالی) : به گنج شایگان افتاده بودم ندانستم که در گنجند ماران. سعدی (بدایع). تا مه روی تو پرتو در جهان انداخته پیش هر ویرانه گنج شایگان انداخته. صائب (از آنندراج)
بعضی گویند همان گنج بادآورد است که گنج دویم خسرو باشد. (برهان) : گرید همی نیاز جهان برعطای تو خنددهمی عطای تو بر گنج شایگان. رودکی (احوال و اشعار ج 2 ص 639). اشعار پربدایع دوشیزه من است بی شایگان ولیک پر از گنج شایگان. رشید وطواط (از جهانگیری ذیل شایگان). مار ضحاک ماند بر پایم وز مژه گنج شایگان برخاست. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 61). گنج بخشا یک دو حرف از مدح تو بر سه گنج شایگان خواهم گزید. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 171). صد گنج شایگان به بهای جوی هنر منت بر آنکه می دهد و حیف بر من است. سعدی. ای آفتاب ملک که در جنب همتت چون ذره ای حقیر بود گنج شایگان در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان. حافظ (دیوان چ قزوینی ص قیح) رساله ای است که به زبان پهلوی باقی مانده است. رجوع به خرده اوستا ج 1 ص 38 و مقدمۀ پورداود بر اندرز خسرو قبادان ترجمه محمد مکری شود
بعضی گویند همان گنج بادآورد است که گنج دویم خسرو باشد. (برهان) : گرید همی نیاز جهان برعطای تو خنددهمی عطای تو بر گنج شایگان. رودکی (احوال و اشعار ج 2 ص 639). اشعار پربدایع دوشیزه من است بی شایگان ولیک پر از گنج شایگان. رشید وطواط (از جهانگیری ذیل شایگان). مار ضحاک ماند بر پایم وز مژه گنج شایگان برخاست. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 61). گنج بخشا یک دو حرف از مدح تو بر سه گنج شایگان خواهم گزید. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 171). صد گنج شایگان به بهای جوی هنر منت بر آنکه می دهد و حیف بر من است. سعدی. ای آفتاب ملک که در جنب همتت چون ذره ای حقیر بود گنج شایگان در جنب بحر جود تو از ذره کمتر است صد گنج شایگان که ببخشی به رایگان. حافظ (دیوان چ قزوینی ص قیح) رساله ای است که به زبان پهلوی باقی مانده است. رجوع به خرده اوستا ج 1 ص 38 و مقدمۀ پورداود بر اندرز خسرو قبادان ترجمه محمد مکری شود